يه پسر بود که زندگي ساده و معمولي داشت. اصلا نمي دونست عشق چيه عاشق به کي مي گن . تا حالا هم هيچکس رو بيشتر از خودش دوست نداشته بود و هرکي رو هم که ميديد داره به خاطر عشقش گريه ميکنه بهش ميخنديد. هرکي که مي ومد بهش مي گفت من يکي رو دوست دارم . بهش مي گفت دوست داشتن و عاشقي مال تو کتاب ها و فيلم هاست….
درباره
فرهنگی و اجتماعی , داستان ,